باسمه تعالی
29. ادامه نظر مرحوم اصفهانی درباره برهان پذیری اعتباریات
[جلسه از شرح مباحث الاصول، ص153 شروع میشود و در اواسط بحث، جلسه تاکیدی میشود که اگر عبارات مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایة فی شرح الکفایة را که جلسه قبل مرور شد در ابتدای بحث اعتباریات دیده بودیم، خیلی بحث بهتر پیش میرفت و محور بحث را این فرمایش ایشان قرار میدادیم و میگفتیم هرجای دیگر مطلبی گفتهاند باید به این برگردد. و مجددا مرور سریعی بر عبارات میشود؛ و تاکید میشود بر این عبارت که « نعم اقتضاء الأسباب لاعتبار المعتبر لیس جزافا، فانه على حد المعلول بلا علة، بل لمصالح قائمة بما یسمّى سببا یقتضی عند حصول السبب اعتبار الشارع أو العرف للملکیة لمن حصل له السبب. و العقول متفاوتة فی إدراک المصالح و المفاسد الباعثة على اعتبار الملکیة أو الزوجیة و غیرهما، فربما یدرک العرف مصلحة فی المعاطاة- مثلا- فتدعوهم تلک المصلحة إلى اعتبار الملکیة، مع عدم اطّلاعهم- لقصور عقولهم- على مفسدة تقتضی عدم اعتبار الملکیة، و قد أدرکها الشارع الناظر إلى الواقع، فتجری التخطئة و التصویب فی هذه المرحلة، لا فی مرحلة الملکیة، فإنها اعتباریة لا واقعیة، و لا فی مرحلة الأسباب فإنها جعلیة،» سپس سوال مطرح میشود:]
سوال: آیا با حرفهای مرحوم اصفهانی در اینجا آیا نمیتوان گفت که آن سخن ایشان درباره مشهورات که «لا واقع لها وراء تطابق آراء العقلا» قول اصلی ایشان نبوده است و باید با این عبارات توضیح داده شود؟
پاسخ: به نظر میرسد آن مطلب حرف خود مرحوم اصفهانی نیست، بلکه حرفی است که کاملا در فضای کلاسیک گفته شده است؛ ایشان وقتی فضای حسن و قبح را تحلیل میکردند همان سخن مشهور را گفتهاند که «لا واقع لها وراء تطابق آراء العقلا». (البته باید عبارات ایشان را در آنجا ببینیم که مماشاتاً للقوم است یا به عنوان یک مبنا بحث کرده و آثاری را بر آن بار کردهاند.) اما به هر حال، اینجا که دارد بر اساس ارتکازات خود تحلیل میکند کاملا همان مبنایی است که ما دنبالش بودیم. اینکه توجه کنیم که بزرگان گاهی به اقتضای فضای کلاسیک چیزی گفتهاند اما در بحث ارتکازی خود از آن فضا خارج شده و حق مطلب را ادا کردهاند نکته مهمی است.
عبارتی هم در منطق هست که به ابنسینا منسوب است که «لو خلی الانسان و عقله و طبعه لم یحکم بحسن و قبح». چرا؟ چون میگفتند که «لا واقع لها وراء تطابق آراء العقلا». به نظرم در جایی دیدم که میگقتند خود ابنسینا میگوید مشهورات بما هی مشهورات چنیناند و لا واقع لها، وگرنه هریک از مشهورات، یک قید واقعی دارد که با آن قید، میشود برهان. این از آن حرفهای خیلی مهم است. در عبارات ابنسینا نکات فراوانی هست که وقتی خود متن او را آدم میخواند فضایش فضای ارتکازیات است. اما بعدیها آمدهاند و بسیاری از این حرفهای وی را در فضای کلاسیک تحلیل کردهاند و به اسم او معروف شده است؛ دو سه مورد برای خود من این حالت در آراء ابنسینا پیش آمد. لذا من به بسیاری از نسبتهایی که به ابنسینا میدهند مشکوکم و باید مراجعه شود که آیا واقعا خود وی گفته یا از مطلبی از مطالب وی در فضای کلاسیک برداشتی صورت گرفته و مشهور شده است. یکی درباره لزوم بین بالمعنی الاخص و اعم بود. یک دو موضع دیگر هم بود که وقتی عبارات را میدیدید مییافتید که به طوری معروف شده که واقعا این طور نیست. فضای برهان شفا به طوری است که ریختش خیلی ریخت ارتکازیات است و نمیخواهد خیلی دربند بحثهای کلاسیک باشد.
این عبارت لو خلی الانسان، در یک فضایی میتواند درست باشد. بچه انسان که هنوز تجربه نکرده که آتش داغ است، لو خلی و نفسه، حکم نمیکند که آتش داغ است. تمام مطالب حسن و قبحی که عقلا میگویند تجربیاتی است که آثار کار را دیدهاند. تمام حسن و قبح برمیگردد به رابطه فعل و اثر. بعد اگر بگویند لو خلی الانسان و طبعه لم یحکم به اینکه این فعل این اثر را دارد. خوب معلوم است؛ چون هنوز اثر را ندیده. اما بعد از اینکه اثر را دید و فهمید، دیگر یحکم میشود. یعنی خلی الانسان و عقله یک معنا دارد، اما با پشتوانه اینکه علم هم یکی از جنود عقل است معنای دیگری پیدا میکند. عقل بچه یک عقل است، عقل بشر با پشتوانه تجربههای تاریخی فراوانی که دارد هم یک عقل است. باید ببینیم این لو خلی و عقله ناظر به کدام است؟ اساسا بارور شدن عقل به علم است. لذا اگر عقل با جنودش (علم) مد نظر است چنین عقلی حکم میکند به حسن و قبح.
[به مناسبت این بحث اشارهای شد به اینکه در مورد دو نفر از اهل سنت، یکی گفته شد علمش بیشتر است و دیگری عقلش بیشتر است؛ و سراغ بحثی درباره اینکه ابنمجاهد با تثبیت قراء سبعه، فرهنگسازیای برای تثبیت فرهنگ اموی سنی کرد، مطرح کردند که تفصیل بیشتر این بحث در مباحث تفسیر مطرح شده است و لذا از آوردنش در اینجا اجتناب کردیم؛ و بعد در ادامه دوباره عباراتی از کتاب مباحثالاصول خوانده و شرح داده شد.]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
38. ترکیب طبایع و تحصص (حصه حصه شدن) یک طبیعت
37. حقیقت قرائت + اشارهای قرآنی برای کشف طبایع بسیطه
36. تقسیمبندی لحاظهای ماهیت در ذهن
35. تفاوت معنای خلق طبایع در طبایع مرکبه و اعتباریات
ادامه جلسه 35
34. نقش معرفتشناختی طبایع
ادامه جلسه 34 + خلاصه بحث جلسه 34
33. تفاوت علم حضوری به موجودات و به طبایع
32. نحوه خلق طبیعت+ بحثی معرفتشناسی درباره مطابقت
31. شروع بحث مجدد درباره خلق طبایع
30. حقیقت و نحوه اعتبار (خلاصه مباحث)
عدم تقریر مباحث و شروع تعطیلی تابستانی
29. ادامه نظر مرحوم اصفهانی درباره برهان پذیری اعتباریات
28. برهان پذیری اعتباریات در کلام مرحوم اصفهانی
[همه عناوین(56)]